در عصر ما هیچ چیز نمی تواند نام نویسنده، روزنامه نگار، هنرمند و فعال سیاسی و اجتماعی را تغییر دهد. به طور رسمی، این یک تله مرگبار است که اگر مراقب نباشید، شما را در هم می ریزد. کافی است کمی به این مخاطب خیالی دل بدهیم و در یک چشم به هم زدن شما را به اعماق دنیا ببرد. مدتی که این کامنت ها مودبانه بود سعی می کردم رابطه درستی بین خودم و آنها مشخص کنم. نه با زعفران سرد می شوم و نه با انگور گرم. اکنون که معلوم نیست نیمی از این کامنت ها توسط مزدوران آلبانیایی نوشته شده است یا مزدوران محترم، تکلیف بیش از هر زمان دیگری مشخص شده است. من تازه آنقدر حرفه ای شده ام که در بیشتر موارد می توانم تشخیص دهم نویسنده کامنت جعلی است یا واقعی. در بسیاری از موارد نظرات مثبت و منفی در کنار کامنت ها می توان حدس زد که چقدر صحت دارد و چقدر حاصل ارز داخلی و خارجی است. با این حال، گاهی اوقات نظرات در ذهن شما می ماند و شما را مشغول می کند. مثل چیزی که روز قبل دیدم.
مقاله ای درباره شباهت های اسطوره ای ارنستو چه گوارا و یحیی سنوار نوشتم. یکی کامنت گذاشت: تو بودی که از حرف اسرائیل ناراحت شدی! بالای سرم رفت ظاهرا چیز خاصی نبود. مخصوصاً در مقابل فحش هایی که دوستان و دشمنان به من می اندازند، اما این یکی به من ضربه بدی زد. زیرش نوشتممن همچنان با ادبیات رسانه های رسمی و همچنین با خون مردم غزه و لبنان مخالفم. در مقابل صهیونیستهای اشغالگر سر جایش است». با این حال من سکوت نکردم. مطمئن بودم کسی که کامنت گذاشته سوءتفاهم نشده است. او نماینده گروهی بود که فکر میکردند مخالفت با اسرائیل فقط برای عده معدودی است و باید به همین شکل باقی بماند و همه نباید در آن دخالت کنند. ابتدا برای دوستانی که از ماجرای نامگذاری اسراییل به نام حرامزاده اطلاعی ندارند توضیح بدهم که ماجرا از چه قرار بود. اگر به خاطر داشته باشید، در آغاز درگیری پس از 16 تینو مدرن، شهرداری چی در پایتخت: رژیم جناح صهیونیستی، بنرها و بیلبوردها را اینجا و آنجا نصب می کرد. بعد یکی دو مجری تلویزیون با شور و شوق این حرف ها را زنده می گفتند، بعد روزنامه شهرداری وارد ماجرا شد و بقیه. همان روز مطلبی نوشتم با این عنوان: با تهمت می خواهی انقلابی بودنت را ثابت کنی؟ به نظر من اگر حوصله دارید چند خط از آن یادداشت را برای یادآوری بخوانید تا ادامه بحث را دنبال کنیم.ن: «شاید همین گروه باشد که می نویسد: تهران، شهر اخلاق، در همان جا با همین بنرها. و شاید هم انتظار دارند که این ذوق و هنرمندی روی شهروندان تأثیر بگذارد. خدای ناکرده نمی خواهم بگویم. ، این دوستان افراد بداخلاقی هستند اما می توان گفت اخلاق از دیدگاه آنها تعریف دیگری دارد وگرنه چنین حرفی را به مردم نمی داد و باز هم می توان گفت که طراحان و مجریان این طرح مدرن گوش نده که کوچولوی شما با دیدن چنین بنری می پرسد: حرومزاده یعنی چه به احتمال زیاد این کلمات در بین این دوستان رایج است و هیچ مشکلی در استفاده از آن ندارند؟
من بحث اخلاقی ندارم. اما واقعا شهرداری تهران با نوشتن این کلمه چه چیزی را می خواهد ثابت کند؟ چون با دیدن عکس های حمله وحشیانه صهیونیست ها به شدت صدمه دیده و صبرش از دست رفته است؟ خب با دیدن آن عکس ها عصبانی شدیم و شاید بدتر از آن زیر لب با خود فکر کردیم که آیا قرار است حرف هایمان را در خبرگزاری انقلاب منتشر کنیم؟ به خدا قسم ما شاهد انقلاب شما هستیم، نیازی نیست شهر را خالی از زباله کنید. دیگران شما را به عنوان یک انقلابی پذیرفته اند که هیچ ربطی به شما ندارد. روزنامه ای که از جیب شهروندان می پردازید، به جای پرداختن به آداب و رسوم شهری و مسائل زندگی شهری، رسما به ارگان یکی از احزاب رادیکال سیاسی تبدیل شده است. صفحه اول این روزنامه ربطی به نام او ندارد. آنها می خواهند هر روز به دیگران ثابت کنند که انقلابی هستند. آیا انقلاب را فقط با نفرین و افراط می توان اثبات کرد؟ اگر فردا شخصی به جای شما بیاید یا دستش در جایی از مجموعه شما بسته شود و بخواهد ثابت کند که از شما انقلابی تر است، چه باید بکند؟ او باید چیزی بنویسد که حداقل یکی دو قدم جلوتر از بال باشد. میدونی نتیجه چی میشه؟
فکر می کنم آنقدر حرفم را واضح گفته ام که نیازی به توضیح نیست. حتی اگر وجود داشته باشد و مکان آن نامشخص باشد، قلب خود را برای حمایت از اسرائیل رها نمی کند. اما طی چند روز گذشته، با بازخوردهایی که از بخشهای مختلف دریافت کردهام، احساس کردم که تمجید یحیی سنور برای کسانی که میخواهند مخالفت با اسرائیل را محدود به افراد خاصی نگه دارند، توهینآمیزترین بوده است. چرا اگر بگویم اسرائیل بد و اشتباه است، آیا حمایت بیشتری صورت می گیرد و بازار دوستان متخاصم کاهش می یابد؟ یا از این طریق منافع باسکوت ها به خطر می افتد؟ اگرچه من زیاد اهل تئوریهای توطئه و اینها نیستم، اما شک دارم. گمان می کنم فردای وعده صادق، گشت بی شرف ارشد از سر گرفته شود و فضای مجازی پر شود از فریاد زنانی که نمی خواهند سوار ماشین ارشد شوند. من گمان می کنم که بلافاصله پس از وعده صادق دو و درست زمانی که جامعه زخمی ما بیش از هر زمان دیگری به وحدت نیاز دارد، برخی از مردم بر روزنامه متمرکز شوند: خبرنگارانی که آشکارا از فلسطینی ها حمایت کرده اند. واضح تر از این نمی توانم بگویم
با صدای بلند صحبت کردم و ترسیدم
تا من را خسته کند
اما این را بگویم و بس است. مهم ترین دلیل آن این است که بخش قابل توجهی از جامعه ما – توجه داشته باشید که قابل توجه است و نه همه یا اکثریت – نسبت به فجایعی که در فلسطین اشغالی رخ می دهد بی تفاوت هستند یا متأسفانه به خاطر این رفتار در کنار صهیونیست ها قرار گرفته اند. آنهایی که این بازی کثیف را راه انداختند بلافاصله فریاد می زنند که صهیونیست ها ما را بدتر از این خواهند آورد؟ بسیاری از مردم از ترس یا شرم از نبودن با این گروه از کارآفرینان وحشتناک افکار خود را پنهان می کنند. اگر مردمی که به گوش حزب الله لبنان افتادند و باعث شهادت بسیاری از فرماندهان بلندپایه ایرانی و لبنانی شدند، نمی توانند با فضاسازی های رادیکال و انقلابیون قلابی زمینه نابودی این سرزمین را فراهم کنند. کشنده متفاوت است.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "به انقلابی نماهای ضدصهیونیست مشکوکم" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "به انقلابی نماهای ضدصهیونیست مشکوکم"، کلیک کنید.