همه چیز از آن غروب پاییزی شروع شد که من و مصطفی شرط گذاشتیم هندوانه شب یلدا سرخ و شیرین باشد و تصمیم گرفتیم هر که شیرین تر و رنگارنگ تر است حق دارد در خانه عزم را بزند و هندوانه ای به او بدهد.
اعظمو دختر رجب مثل برف سفید صورتی بود و هیچ چیز زیبایی در او نبود، تعجب کردم و گیج شدم که من و اعظمو چه داریم که من و مصطفی حتی ربع سیبیل تنجه (به لهجه شیرازی). به معنی شکفتن) پشت لب در خیال ما کافر روی زمین خدا مضمون اجدادمان بود سعادت وصلت با اعظمو مطمئنم آنطور که تصور می کردم. عروسی من با اعظمو هزار بار در خواب بعد از ظهر قاتوق زیر کاپوت.
اما مسئله (امروز) این است که نخ انتقام به پشت آن شخص رسیده است و حالا که دو مأمور قلچماق پنجره آهنی سلول و دو جفت چیز را که با چشمان مرده به آنها خیره شده اند باز کرده اند. . به چیزهای من نگاه کن و حرف آخرت را بگو که حاجی آقا که به سراغت می آید زیاد صبر نکند و من شروع کنم به فحش دادن به خودم و مصطفی و همه هندوانه های سرخ و شیرین و شب یلدا. !!!
یکی از جنبه های ماجرای قتل مصطفی و قتل یوسف، مانند بسیاری از مواردی که قاتل و مقتول سابقه دوستی و خویشاوندی دارند، به کینه ای قدیمی وصل می شود که مردم خود را خواهند یافت. با چشمانت و هزار بار با گوشت بشنو
دو انسان باهوش و بالغ که بیشتر عمرشان را با هم زندگی کرده اند و صبح تا شب با هم دوست بوده اند و برای یک عشق خیالی و یک تکه هندوانه وقت گذاشته اند، چگونه می توانند دستشان خون باشد؟!
شرح وضعیتمصطفی و یوسف در اوایل بیست سالگی، در قاب اوایل بلوغ که دلشان با عزم بود، به رسم آن روزهایی که سرخی و شیرینی هندوانه جواز دیدار بود. با اعظم و نذری هندوانه شب یلدا هر هندوانه به دست وارد تاکستان مشرجاب شد، مصطفی به یوسیو می گوید: من و تو که در عالم عقل هستیم جرأت عبور از صد کیلومتری مشتی را نداریم. خانه دختر رنج دیده مشتی را رها کن…
به این ترتیب، قرار شکستن هندوانه و آغاز شرط باقی می ماند پس از مستی و نوشیدن شراب از انگور انگور مشتی.
یوسف و مصطفی مست و بیهوش وضعیت هندوانه سرخ را فراموش می کنند و مستانه به خانه مشتی می روند تا با عشق خود با اعظمو روبرو شوند و انتخاب غیبت از مصطفی را به عهده خود می گذارند و به اعظم پیام می دهند که: من و مصطفی روی تو شرط بندی کرد و مصطفی برد، ما همچنان به خانه ات می آییم تا یلدا تو را به بهانه شب هندوانه از خانه بیرون بکشد و دستش را به سوی تو دراز کند، مراقب باش….
قبل از آمدن یوسف و مصطفی، دختر شاداب دم در منتظر او بود و به محض دیدن دو جوان مست و بیهوش، نامه ای را که یوسف فرستاده بود به مصطفی نشان داد… خون در چشمانش.
مصطفی او را می گیرد و با همان شدتی که در شب یلدا مجبور به بریدن هندوانه شده بود به یوسف حمله می کند و در حین صحبت از اتفاقات می گوید که هنگام سکته مصطفی مست شده و از ترس و احترام به مصطفی حمله کرده است. از خود محافظت کند و اعظم خود را شاهد ماجرا معرفی می کند.
مجازات یوسف به معنای رد ادعای حفظ حقانیت و دفاع از وکیل یوسف است که به استناد ماده 307 قانون مجازات اسلامی جرم مستی، عدم تعادل در استعمال مواد مخدر و روان گردان و مانند آن را موجب قصاص کرده است. مگر اینکه ثابت شود این عمل ناشی از مستی و عدم تعادل روانی از کار افتاده است…
با توجه به نکات این ماده قانونی و با توجه به اینکه یوسف قبل از مقابله با اعظم پیغام داد تا مصطفی دارای اختیار و اختیار باشد، اما مستند به ماده 156 قانون جزا می باشد. عبارات تعریف شده در تعریف دفاع مشروع مانند مناسب بودن حمله و دفاع، امکان دوری از خطر و حمله قبل از ارتکاب جنایت و حمله و غیره در مقابل صدمه به بازو پذیرفته نشد، مگر اینکه ممکن بود یوسف برای فرار و رهایی از یورش مصطفی، پس انتقام یوسف داده شد. با توجه به مقررات قانونی، تلاش فراوان اهالی محل برای جلب رضایت اولیای دم با پذیرش جرم قتل عمد امکان پذیر است که موافقت و اعلام رضایت بیش از کسانی باشد که ادعا می کنند او مسئول قتل عمد است. مصطفی و یوسف در دفاع از خود کشته شد.
وکیل-شیراز
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "یوسف شرط بندی را باخت و قاتل شد" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "یوسف شرط بندی را باخت و قاتل شد"، کلیک کنید.