این را گفتم تا بدانی که برای دوستی بیش از هر چیز ارزش قایل هستم. با توجه به اطلاعاتی که در مورد او دارم، می دانم که او همان درجه حرارت را دارد. در این سالها که جنبه سیاسی کاملاً تغییر کرده است، همچنان با احترام و احترام از رفقای سابق خود یاد می کند و حق دوستی را ادا می کند. او پس از درگذشت نادر طالب زاده هرگز گمان نمی کرد که هواداران سیاسی او انتظار احترام و احترام از او نسبت به اموات نداشته باشند و بدون توجه به عکس العمل آنها حق دوستی را ادا کرد. همچنین به نظر من رهبری او در مقابل مخالفانش قابل تقدیر است. برخلاف سال های جوانی اش، او دیگر خودپسند نیست. او سرسختانه به نظرات مخالفان خود گوش می دهد و گاهی به آنها حق می دهد. مهدی نصیری از دل خوشش کم ندارد اما این تذکر برای تمجید از فضایل اخلاقی او نیست. اتفاقاً در نقد او چیزی می گویم و برای این نقد باید بگویم که او جدای از همه ویژگی های مثبتش، یک ویژگی هم دارد که خیلی تدافعی نیست و آن سرعت است. یادم هست یک روز در روزهای مجله صبح به من و برادرم گفت: شما خیلی خوب هستید، اما مشکل شما این است که زود از منبر خارج شدید. کاملا درست بود. حداقل در مورد من می توانم بگویم که کاملاً درست بود.
ما بچه های طوفان انقلاب بودیم و به قول شملو: طوفان بچه های نامتجانس می آورد. ما خیلی سریع بزرگ شدیم. بدون اینکه فرصت درک کامل خیلی چیزها را داشته باشم. ما در جوانی اسلحه به دست گرفتیم. جنگ که تمام شد، خطیب و شاعر شدیم. قبل از اینکه به بیست سالگی خود برسیم، از پیشگامان عدالت بودیم و می خواستیم ریشه بی عدالتی، سرمایه داری و روشنفکری را از بین ببریم. بعد از اینکه از 20 گذشتیم برای خودمان شیخ شدیم. یادم می آید یک بار آقای نصیری به جای سرمقاله، مقاله ای در «مه صبح» منتشر کرد و نوشت که می خواهم سرمقاله ام را درباره موضوعی بنویسم، اما دیدم این بیست و یک ساله بهتر از مجله است. مدیران و مسیولان ارشد این کشور ما را درک می کنند. خدا را شکر که آن گریه های صادقانه، اما غالباً خام و فروتنانه، کم کم جای خود را به تامل و تامل داد و روز به روز از شدت و اضطرار آن کاسته شد. آقای نصیری با وجود اختلاف سنی ده ساله با من، سرعت خود را حفظ کرد. اگر ضد مدرنیته شود؟ وقتی به این نتیجه رسید که فلسفه و عرفان مشکل این سرزمین است. زمانی که از موضع دفاعی به منتقد تندرو جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد. ماشاالله چه انرژی داشت و داره. وقتی نوبت به نظریه عصر عجایب رسید، یک بدن کار یک مجموعه را انجام داد. او همیشه پیراهن روزنامه نگاری خود را حفظ می کرد. حتی در آن زمان نیز بر این عقیده بود که مردم نباید بیش از حد به قواعد روزنامه نگاری وابسته باشند و توجه بیش از حد به روزنامه نگاری به معنای نوعی غرب زدگی و تسلیم در برابر مشاهیر آن زمان است. این روزها هم می بینید که چه آتشی می زند. فوری، فوری و انقلابی می خواهد تکلیف همه چیز را مشخص کند. علاقه ای به بحث های نظری ندارم. به نظر او مسایل تیوریک باید سریع به نتیجه برسد وگرنه کسل کننده است.
این روزها هدفی جز انقیاد ندارد. اونی که چند وقت پیش گفت نیازی به تخریب نیست چون این سبک مدیریت باعث این وضعیت شده و تخریب آموزش هم نتیجه اونه و مدتی تصمیم گرفت کار رو تموم کنه حالا می خواهد به قولی که داده عمل کند. سریعتر بفهم شاید بخواهد به قیمت دفاع سختی که انجام می داد، این حادثه را رقم بزند. نمی دانم. اینها پیش فرض های من و تحلیل من از دانش مهدی نصیری است. او هر پروژه ای را که در این سال ها شروع کرد، از عدالت تا دشمنی تا فلسفه و عرفان و دوران سرگردانی را در مدت کوتاهی به نقطه جوش رساند. یعنی در همه این موارد به ته رفته است. روزی که او شروع به انتقاد آشکار و بدون فکر از دولت کرد، من و برخی از دوستانم که او را می شناختیم، تا حدی تصور می کردیم که او به اینجا می رسد. فعلا در مورد تیوری اتحاد شاهزاده و تاج زاده چیزی نمی گویم جز اینکه این نظریه نتیجه آن سرعت باورنکردنی است.
در روزنامه هم میهن منتشر شد
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "مهدی نصیری و شتاب منحصر به فردش" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "مهدی نصیری و شتاب منحصر به فردش"، کلیک کنید.