زخم ظریف؛ به مناسبت چهلمین روز درگذشت علامیرمحمدصادقی

زخم ظریف؛ به مناسبت چهلمین روز درگذشت علامیرمحمدصادقی

همه در این خیابان رانندگی می کنند تا به جای دیگری برسند. اینجا هیچ کس همدیگر را نمی شناسد، به کافی شاپ می رود، کار راه می اندازد و حتی خاطره نوستالژیک زنده ای در این جاده ندارد. زمانی که بارها پیاده و با اسب سفر کرد.

خیابان پر از چراغ راهنمایی است، کسل کننده ترین آن روبروی میدان تختی است. هر راننده ای به وسط خیابان می رسد، پایش را محکم تر روی پدال گاز می گذارد تا از این چراغ راهنمایی خارج شود. صدای ماشین های عبوری به گوش عابران می زند و ترس را در دل آنها می نشاند.

چند خیابان دورتر از چراغ راهنمایی یکی از قدیمی ترین و سیاسی ترین ساختمان های تهران است. پیاده رو را درختان احاطه کرده اند و تقریباً هیچ ماشینی وجود ندارد، برای همین چند ثانیه سرعتش را کم می کند تا به نمای ساختمان نگاه کند و فرصت فرار از ترافیک و آن نور بد را از دست می دهد.

این مکان متروک، ساختمان «هیئت سازماندهی اعتصاب» قرآن هنگلب است. رحمت بهشتی، بازرگانان، هاشمی، رجایی و بسیاری از رهبران مبارز در همان خانه جمع شدند و تصمیم گرفتند در نهادهای مختلف مانند شرکت نفت و بازار اعتصاب کنند. در روزهای اوج انقلاب، این ساختمان مملو از افرادی بود که هر کدام تا ده سال آینده رهبران سیاسی کشور شدند. از معین پور وزیر نفت تا رفیقدوست وزیر دفاع. اینجا همه زیر یک سقف جمع شدند. مسیر آنها متفاوت است.

در این ساختمان تنها دو نفر هرگز به دنبال پست دولتی در دولت انقلابی نرفتند و یا به دنبال پست سیاسی برای خود نبودند و در معرض دید عموم نبودند.

مرده پرچم میرمحمد صادقی و محمود لولاچیان، هر دو بازاریاب معروفی بودند که از اواسط دهه 40 در سلول و سیاست داغ بودند. او همچنین اولین مالک این ساختمان بود. او در خاطراتش نوشته است: «آقای هاشمی و بازرگان به دنبال ساختمانی بودند که اعتصاب را ترتیب دهند». گفتم بیاید دفتر ما.» نفر دوم بعد از انقلاب در بازار تهران به محل خود برگشت و ستاره سیاسی شد.لولاچیان گاهی در عکس های خبرگزاری آنلاین تینو مدرن و تینو مدرن دیده می شود که گزارش تصویری از آخر شورای خاترم یکی از بزرگان پخش شد و حالا در دنیای رسانه و سیاست چشم ندارد.

البته منظور اول شخص است پرچم میرمحمد صادقی او کمی بیشتر از بهترین دوستش بود. پس از انقلاب به اتاق بازرگانی رفت و پیشنهاد وزارت بازرگانی دولت شاهی را رد کرد و پس از آن با اینکه بسیاری از رهبران وقت به او ایمان داشتند، انگیزه ای برای سیاست نیافت. ، نصیحت و موضع سیاسی.

درباره میرمحمد صادقی، زندگی و زمانه او مطالب زیادی گفته و نوشته شده است. او فردی خاص به معنای دقیق کلمه بود. بارها افراد زیادی به همان دفتر خیابان بهشتی مراجعه کردند. از معروف ترین سیاستمداران اصلاح طلب گرفته تا محرمانه ترین نیروهای بنیادی سناکس، حداقل چندین بار مهمان دفتر حاج آقا بودند. همه برای هاک آخا آرزویی داشتند. وام، بورسیه تحصیلی در مدارس رفح، علوی و نیکان، کمک هزینه خرید پول برای مردم فقیر، تلاش برای جلب مشارکت او در کارهای اقتصادی و حتی لابی های سیاسی برای همراهی با او در انتخابات ملی و محلی و پرداخت هزینه های او. . حتی شماره تلفن دفترش در چند باجه نقد و کارت خیابان بهشتی نوشته شده بود. مردم فقیر و بی خانمان به دنبال حاج آقا می رفتند و به دفتر ایشان می رسیدند و از مهمان نوازی ایشان بهره می بردند. حاج آقا عادت نداشت به سینه چنین افرادی دست بزند. او همیشه یک دسته اسکناس نو در جیب کاپشنش نگه می داشت و می گفت: بعضی از آنها آنقدر ضروری است که به دست و پای مردم می افتد. قبل از اینکه همه چیز به اینجا برسد و آنها چیزی بگویند، یک هدیه بی اندازه به آنها تقدیم می کنم.”

داستان زندگی او می تواند از تأسیس قرض الحست در بازار تهران تا تأسیس مدارس اسلامیه یا تأسیس مؤسسه مالی اسلامی، حمایت اتاق بازرگانی و انواع خدمات اقتصادی و خیریه باشد. . این سریال به عنوان مجموعه ای از زندگی او توصیف شده است، اما هیچ کدام از اینها شخصیت شجاعت پیرمرد را توصیف نمی کند.

علامیر محمد صادقی فرزند خانواده ای فقیر بود. پدرش هیچ اموالی برای او باقی نگذاشت و دوران کودکی اش در فقر سپری شد. او برای تامین مخارج زندگی خود و خانواده‌اش در مغازه‌ای که آن را «حمل کردن» می‌نامید شاگرد شد و کم کم پس‌انداز کرد. از اصفهان به تهران آمد و پس انداز خود را در عرض ده سال در بازار تهران به شهرت رساند.

برای تجارت به دنیا سفر کنید. او به ژاپن، کویت و بسیاری از کشورهای دیگر رفت. او یک کارخانه سیمان و سیمان خرید، یک شرکت باربری راه اندازی کرد، اما ثروتش بیشتر برای خدمت به دیگران بود تا خدمت به خودش. تعداد خیریه هایی که او راه اندازی کرده است غیرقابل شمارش است. مدارسی که او تأسیس کرد در سراسر ایران فعال است. کمک های بلاعوض او برای ساخت و تجهیز بیمارستان ها به راحتی قابل افزایش و افزایش نیست و آماری از تعداد وام هایی که به ملت داده است وجود ندارد. پول در دست و یک کتاب برای نگهداری.

اما همه اینها هنوز علامیر محمد صادقی را توضیح نمی دهد. شخصیت او در جای دیگری است. یک بار، چند بار که خود را به ضمیر اول شخص خطاب می کرد، می گفت: «خداوند از من راضی است که مرا به یاری دیگران واداشته است». این مهمترین راز زندگی او بود. هاک آخا علا از طریق این آثار از زندگی لذت می برد. به این ترتیب خاطرات فقر دوران کودکی اش را راحت کرد.

جلوی خانه اش در خیابان یاسر، ساختمانی از دوره پهلوی و محوطه سرسبزی قرار داشت. ساختمان قدیمی به پرورشگاه تبدیل شده و چند کودک و جوان در آن زندگی می کنند. حاج آقا هر روز صبح غیر از تماشای اطرافیانشان از خانه بیرون می رفت و خرج زندگیشان را می داد و در تمام جلساتی که برای تهیه غذای بچه ها می کرد شش دونیم خرج می کرد. ابتدا از ساختمان همسایه فرستاده شد و مهمان تیم او بعداً سفر خواهد کرد. او از این چیزها به کسی نگفته است، حتی نزدیکترین دوستانش هم از داستان بچه های ساختمان همسایه اطلاعی ندارند.

او قلب مهربانی داشت. قبل از انقلاب یکی از مشاغل او کمک به خانواده زندانیان سیاسی بود. بعد از انقلاب هم دست از این کار برنداشت. یکی از زندانیان بعد از سال 88 گفت: او را در مسجد دیدم. کمی با هم احوالپرسی کردند و بعد عذرخواهی کردند و از حرف های دیگرشان پشیمان شدند و گفتند: می دانم که شما تازه طلاق گرفته اید و احتمالاً مشکل مالی دارید، به جرأت می گویم اگر اجازه بدهید کمک زیادی به شما خواهم کرد. آن طرف پر از چشمان و دستان باز بود و کمک حاج آقا را نمی پذیرفت، اما این سخنان زیبا را فراموش نمی کرد و بارها برای تمجید از حال پیرمرد این خاطره را ذکر می کرد.

علامیر محمد صادقی 40 روز پیش دار فانی را وداع گفت. خیلی ها می میرند و آب جاری نمی شود. غم نباید به دل کسی بنشیند و همه چیز قبل از 40 سالگی تمام می شود، اما مرگ این پیرمرد برای بسیاری از نزدیکانش زخمی ظریف باقی مانده است. رد پای او در همه جای زندگی ما وجود دارد. به زودی میبینمت داداش

* عالمیر محمد صادقی روزنامه نگار و خاطره نویس

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "زخم ظریف؛ به مناسبت چهلمین روز درگذشت علامیرمحمدصادقی" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "زخم ظریف؛ به مناسبت چهلمین روز درگذشت علامیرمحمدصادقی"، کلیک کنید.