در عین حال سیستمی که با هدف تأثیرگذاری بر کارایی ارتباطات ایجاد شد، نه تنها به هدف اولیه خود نرسید، بلکه خطاهای جدی از خود نشان داد و در عمل به ابزاری برای کنترل رسانه ها تبدیل شده است. از نشانه های این کنترل می توان به توزیع نامتناسب منابع حمایتی و اعمال سلیقه در توزیع تبلیغات دولتی و حتی در نحوه صدور مجوز فعالیت های رسانه ای اشاره کرد. این سیاست نه تنها استقلال حرفه ای رسانه ها را تضعیف کرد، بلکه فضای رقابت سالم را نیز از بین برد. روندی که ضمن تضعیف اعتماد مردم به رسانه های رسمی، زمینه شکوفایی منابع غیررسمی و بعضاً نامعتبر را فراهم کرده است که امروزه تقریباً همه دلسوزان از آن خسته شده اند.
شایان ذکر است که در کشور اجماع نسبی در مورد ناکارآمدی سیستم فعلی حمایت از رسانه ها وجود دارد، اما با وجود برخی تغییرات در رویکردهای نسبی در مقاطع مختلف، هیچ اصلاح اساسی در این زمینه صورت نگرفته است. دلیل این شکست را می توان در نوعی وابستگی متقابل بین دولت و رسانه ها جستجو کرد. دولت ها برای نشان دادن عملکرد و سیاست های خود به رسانه ها نیاز دارند و رسانه ها برای بقای اقتصادی به حمایت دولت وابسته هستند. این وابستگی دو طرفه نوعی «تعادل ناکارآمد» ایجاد کرده است که شکستن آن در هر دو طرف معادله پرهزینه به نظر می رسد. عامل دیگری که این چرخه مشکلات را تداوم می بخشد، فقدان یک مدل جایگزین موثر و سازگار است. اگرچه انتقاد از سیستم فعلی یارانه رسانه ها گسترده است، اما هیچ اتفاق نظری در مورد جایگزین وجود ندارد. این عدم اجماع به حفظ وضعیت موجود کمک کرده است. در عین حال، ساختار اقتصاد سیاسی ایران که بزرگترین مداخله دولت در بیشتر بخشهای اقتصاد است، ساختن یک سیستم رسانهای کاملاً مستقل از دولت را بسیار دشوار کرده است. در کنار همه اینها، نقش گروه های ذینفع نیز در این سیستم مهم است. برخی از بازیگران از وضعیت موجود سود می برند و طبیعتا مخالف تغییر آن هستند. این گروه ها از قله های نفوذ خود برای انجام اصلاحات جدی در این زمینه استفاده می کنند.
با تمام این اوصاف تداوم سیستم حمایتی ناکارآمد موجود تبعات منفی جدی برای اکوسیستم اطلاعاتی کشور داشته است. کاهش استقلال حرفه ای رسانه ها، کاهش کیفیت محتوا، تضعیف نوآوری و خلاقیت در صنعت رسانه و در نهایت کاهش اعتماد عمومی از جمله این نتایج است. در چنین شرایطی، بازطراحی سیستم حمایت از رسانه ها نه تنها یک انتخاب سیاسی، بلکه یک ضرورت مبرم است. اگرچه این بازطراحی مبتنی بر تحقیقات کارشناسی و در یک فرآیند روشمند تکمیل شده است، اما برخی از پیشنهادات اولیه برگرفته از اصول دانش ارتباطات و تجربیات موفق جهانی در این زمینه مد نظر قرار گرفته است.
1- تغییر تدریجی یارانه مستقیم به حمایت غیرمستقیم: این تغییرات ممکن است شامل مشوق های مالیاتی، تسهیلات ویژه برای نوآوری در صنعت رسانه و پشتیبانی زیرساخت فنی باشد. به عنوان مثال، می توان اعتبار مالیاتی برای سرمایه گذاری در فناوری های رسانه های جدید یا تخفیف های ویژه در هزینه های اینترنت و پهنای باند برای رسانه های آنلاین محاسبه کرد. چنین سیاستی در کنار کاهش ارتباط مستقیم رسانه ها با دولت، زمینه را برای رشد و توسعه مستمر فراهم می کند و در عین حال انگیزه بیشتری برای نوآوری و ارتقای کیفیت محتوا ایجاد می کند.
2- ایجاد صندوق حمایت از رسانه های مستقل: این صندوق می تواند با مشارکت دولت، بخش خصوصی و سازمان های مدنی ایجاد شود و با سازوکاری روشن و منصفانه از خلاقیت و نوآوری در عرصه ارتباطات حمایت کند. این صندوق باید مستقل از دولت باشد و زیر نظر نمایندگان بخشهای مختلف صنعت رسانه اداره شود. منابع مالی این صندوق از بخشی از مالیات تبلیغات، کمک های داوطلبانه بخش خصوصی و بخشی از بودجه فرهنگی دولت تامین می شود. این صندوق می تواند با ارائه وام های کم بهره یا کمک های مالی تحقیقاتی از پروژه های رسانه ای نوآورانه حمایت کند.
3- بازیابی مالکیت معنوی محتوای رسانه ها: تقویت و احیای حقوق مالکیت معنوی در حوزه محتوای رسانه ای می تواند یکی از گام های مهم در طراحی سامانه پشتیبانی رسانه ها در ایران باشد. این رویکرد شامل بازنگری و بهروزرسانی قوانین کپی رایت برای پاسخگویی به نیازهای عصر دیجیتال، ایجاد سیستمهای ثبت دیجیتال و ردیابی برای محتوای رسانهها، و سادهسازی روند قانونی برای نقض حقوق مالکیت معنوی است. به عنوان مثال، میتوان یک پلتفرم ملی برای ثبت و مدیریت حقوق مالکیت معنوی محتوای رسانه ایجاد کرد که نظارت بر استفاده از محتوا و پرداخت حق امتیاز به تولیدکنندگان را ممکن میسازد. همچنین با حمایت از ایجاد بسترهای قانونی خرید و فروش محتوای رسانه ای، می توان منابع درآمدی جدیدی برای رسانه ها ایجاد کرد. این اقدامات ضمن کاهش وابستگی رسانه ها به یارانه های دولتی، انگیزه های بیشتری برای تولید محتوای باکیفیت و نوآورانه ایجاد می کند و به تقویت استقلال حرفه ای رسانه کمک می کند.
4- پشتیبانی تحقیق و توسعه در حوزه فناوری های نوین رسانه ای: این سیاست می تواند شامل حمایت از طرح های پژوهشی دانشگاهی، برگزاری رویدادهای نوآورانه و ایجاد مراکز رشد تخصصی در حوزه رسانه باشد. نمونههایی از این اقدامات در گذشته با راهاندازی برخی از مراکز رسانهای مدرن در کشور انجام شد، اما رویکرد فرمالیستی یا صرفاً نمایشی در طراحی و نصب این مراکز، این پروژه را در سیستم رسانهای کنونی کشور بیکارآمد کرد. به عنوان مثال، از منظر عملی تر، می توان بودجه ای را به تحقیق در مورد استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا یا روش های جدید درآمدزایی برای رسانه ها اختصاص داد. همچنین برگزاری مسابقات نوآوری در حوزه رسانه می تواند به شناسایی و حمایت از ایده های خلاق کمک کند.
5- ارائه آموزش های ویژه برای ارتقای مهارت های حرفه ای خبرنگاران: یکی از راه های موثر برای حمایت از صنعت رسانه، سرمایه گذاری در توسعه مهارت های منابع انسانی در این زمینه است. این رویکرد می تواند دوره های آموزشی تخصصی در زمینه های مختلف روزنامه نگاری مدرن از جمله روزنامه نگاری دیجیتال، تجزیه و تحلیل داده ها، روزنامه نگاری تحقیقی و مهارت های چند رسانه ای ارائه دهد. به عنوان مثال، دوره های کوتاه مدت و عملی را می توان با همکاری دانشگاه ها و موسسات آموزشی معتبر طراحی کرد که به روزآمد کردن دانش و مهارت خبرنگاران کمک می کند. همچنین ایجاد بسترهای تخصصی آموزش آنلاین برای خبرنگاران می تواند ارائه این آموزش ها را به مردم سراسر کشور تسهیل کند. علاوه بر این، حمایت از برنامه های تبادل تجربیات بین المللی و فرصت های کارآموزی در رسانه های پیشرو جهانی می تواند به ارتقای سطح حرفه ای صنعت رسانه کشور کمک کند. این نوع سرمایه گذاری در نیروی انسانی علاوه بر افزایش کیفیت محتوای تولیدی، می تواند به افزایش رقابت پذیری رسانه های داخلی در عرصه بین المللی و جذب بینندگان بیشتر کمک کند.
در پایان لازم به ذکر است که بازطراحی سامانه پشتیبانی رسانه; این امر مستلزم تصمیم گیری جدی در بالاترین سطوح مدیریتی و همکاری بین بخش های مختلف دولتی، خصوصی و مدنی است. همچنین لازم است این تغییرات به آرامی و با در نظر گرفتن ملاحظات اقتصادی و اجتماعی صورت گیرد تا به ساختار فعلی رسانه آسیبی وارد نشود. در نهایت باید توجه داشت که اصلاح نظام پشتیبانی تنها بخشی از معضل پیچیده اصلاح نظام ارتباطی کشور است. این اقدام باید همراه با سایر اصلاحات ساختاری از جمله بازنگری در قوانین و مقررات رسانه ای و ارتقای سواد رسانه ای جامعه انجام شود. تنها در این صورت است که می توان انتظار داشت رسانه های ایرانی در توسعه کشور و تقویت گفتمان عمومی نقش موثری ایفا کنند.
* روزنامه نگار و پژوهشگر رسانه
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "موازنه ناکارآمد؛ چرا حمایتهای دولتی، منجر به تضعیف رسانهها در ایران شد؟" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "موازنه ناکارآمد؛ چرا حمایتهای دولتی، منجر به تضعیف رسانهها در ایران شد؟"، کلیک کنید.